کد مطلب: 99576
شب قدر؛ شب نزول اراده الهي در کائنات/تصرف در کائنات به اختيار امام است
تاریخ انتشار : 1393/01/01
نمایش : 1200

به گزارش هفت چشمه ، مرحوم علامه سيد محمدحسين طهراني در يکي از سخنراني هاي خود به بحث «شب قدر» پرداخته اند که بخش اول آن در خروجي خبرگزاري مهر قرار گرفت و اينک بخش دوم آن در پي مي آيد:
 
آگاه به سر قدر؛ خوف و حزن ندارد
 
(إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي‏ کُنْتُمْ تُوعَدُون‏*نحَْنُ أَوْلِيَاؤُکُمْ فىِ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ فىِ الاَْخِرَة): آن کساني که ايمان مي آورند و بر اساس ايمان استقامت دارند ملائکه بر آنها نازل مي شوند، خوف و حزني نداشته باشيد، يعني آنها را به قَدَر متصل مي کنند و بر عالم قَدَر و سرّ قَدَر اطلاع پيدا مي کنند، چون گفتيم که (مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ يَسيرٌ لِکَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ)، آن که بر سرّ قدر اطلاع داشته باشد چيزي از دست اش برود محزون نمي شود و چيزي به او برسد خوشحال نمي شود چون مي داند هيچ چيز بدست او نيست هر چه هست بدست پروردگار است، به اندازه سر سوزني خود دخالت ندارد اين افرادي که در ايمان پافشاري کردند و استقامت، ملائکه بر آنها نازل مي شوند و آنها را بشارت به اين دو صفت مي دهند.
 
(أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا): خوف نداشته باشيد، حزن هم نداشته باشيد، يعني مطلب از اين قرار است، بر آنها ارائه مي دهند عالم قَدَر را، نزول قَدَر را بر آنها ارائه مي دهند و بعد مي گويد: نحن اولياء کم في الحيوة الدنيا وفي الآخرة ما رفيق شما هستيم، ما ملائکه آسماني و فرشتگان عالم قدس رفيق شما هستيم، وليّ شما هستيم، با شما مهربانيم، هر کاري از دستمان بر مي آيد براي شما مي کنيم و هر چه لازم داشته باشيد ما در تحت اختيار شما مي گذاريم، از اين آيه استفاده مي شود که وصول به مقام ايمان و استقامت در ايمان ملازمه دارد رؤيت ملائکه را بالاخص در شب هاي قدر.
 
شب قدر مختص امت اسلام است/ تعبير خواب پيامبر(ص)
 
(إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فىِ لَيْلَةِ الْقَدْرِ): ما نازل کرديم قرآن را در شب قدر، نازل کرديم بر پيغمبر، که عجب شب مبارکي است .( إِنَّا أَنزَلْنَهُ فىِ لَيْلَةٍ مُّبَرَکَةٍ): ما نازل کرديم قرآن را در شب مبارک، خيلي مبارک، (وَ مَا أَدْرَئکَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ): اي پيغمبر مي داني ليلة القدر چيست؟ خيلي مهم است. (لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيرٌْ مِّنْ أَلْفِ شهَْرٍ): اين يک شب از هزار ماه بهتر است، چگونه يک شب از هزار ماه بهتر است، شما ديديد در دوران مدت عمرتان، ممکن است يک لحظات کوتاهي بر شما گذشته باشد که در کيف و مسرّت و لذت به سر ببريد و آن ساعت کوتاه به اندازه مدت عمر براي شما نتيجه داشته باشد؛ معني (لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيرٌْ مِّنْ أَلْفِ شهَْرٍ) اين است.
 
پيغمبر ديدند بعضي از افرادي که در امم سابقه بودند از بني اسرائيل، هزار سال شمشير حمايل مي کردند و در راه خدا جهاد مي کردند پيغمبر عرضه داشت عمر امت من که کوتاه است، اعمال آنها و تکاليف آنها هم که کم است، مانند اُمم سابق تکاليف زياد ندارند پس عوض آن بهره هايي که اين ها در اين مدت هاي بلند مي بردند به امت من چه مي دهي ؟ خطاب رسيد زمان کوتاه است، عمل کم است، اما کيفيت عالي است، ما يک شب قدر به آنها مي دهيم، شب قدر(خَيرٌْ مِّنْ أَلْفِ شهَْرٍ): از هزار ماه بهتر است.
 
پيغمبر شب در عالم رؤيا ديدند که بر منبر پيغمبر، بني اميه به شکل بوزينه، ميمون، بالا مي روند و پائين مي آيند ، تمام اين منبر پيغمبر را بوزينه ها گرفته اند و بالا مي روند و پايين مي آيند و مردم را به قهقرا سوق مي دهند يعني از اسلام بر مي گردانند به قهقرا و همان آداب جاهليت، پيغمبر از خواب بيدار شدند و خيلي متأثر شدند، خواب، خواب تأثر آميزي بود، لازال کئيبا حزينا همينطور پيغمبر به حال غصه و حزن بودند تا جبرائيل نازل شد " السلام عليک يا رسول الله مالي اراک کئيبا حزينا"، چرا اينطور شدي؟
 
پيغمبر فرمودند: اي برادر من- جبرائيل- من همچنين خوابي ديشب ديدم، بر روي اين منبر بوزينگان مي روند بالا و مي آيند پايين و همه پله هاي منبر را گرفته اند و مردم را به قهقرا و به جاهليت بر مي گردانند، جبرائيل گفت: من خبري ندارم، مي روم خبر مي آورم، صعود کرد به مقام عزّ قدس ربوبي و برگشت اين آيه را آورد: (أَ فَرَءَيْتَ إِن مَّتَّعْنَاهُمْ سِنِينَ *ثُمَّ جَاءَهُم مَّا کاَنُواْ يُوعَدُونَ * مَا أَغْنىَ‏ عَنهُْم مَّا کاَنُواْ يُمَتَّعُون‏): اي پيغمبر اگر ما اين ها را ساليان درازي متمتّع کنيم از همين لذات و شهوات فانيه دنيا و بعد به آنها برسد گزند و نتيجه اعمال زشت آنها، اين تمتّع و شهواتي که در دنيا به عنوان لذت بردند براي آنها چه فايده اي دارد، ( اِنَّا أَنزَلْنَاهُ فىِ لَيْلَةِ الْقَدْرِ*وَ مَا أَدْرَئکَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ*لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيرٌْ مِّنْ أَلْفِ شهَْرٍ) ما به عوض آن بر تو ليلة القدر را قرار داديم، که ليلة القدر از هزار ماه بهتر است.
 
مدت حکومت بني اميه 84 سال بوده است و 84 سال يک مقدراي کمتر مي شود از هزار ماه، درست مدت حکومت بني اميه هزار ماه است و ليلة القدر خير من الف شهر، ما يک شب مي دهيم به امت تو، که در اين يک شب تمتعات، لذات، بهره هايي که مردم از هزار ماه بر مي دارند بيشتر است، آن تمتعات مادي است و در اين يک شب بيش از هزار ماه تمتعات روحاني و معنوي بر مي دارند و اين «ليلة القدر» مال امت تو است، مال هيچ يک از امم سابقين نبوده، يک شب است ولي عجب شبي است، شبي است که تمام درهاي بهشت را باز کردند، درهاي جهنم را بسته اند.
 
شب قدر؛ روز تاج گذاري امام است در عالم معنا، در هر زمان
 
شب قدر شب نزول اراده پروردگار در کائنات است و تصرف در کائنات به اختيار امام است و اين قدرت کجا قابل قياس است با قدرت هاي خارجي و حکومت هاي خارجي که بني اميه در چندين سال معين در بين مردم مي کردند، حکومتي که ناشي از شهوت و نفس و خيالات باطل و دنبالش آن عذاب هاي سختي که از طرف پروردگار به آنها مي رسد. ما به امت تو ليلة القدر داديم،  روز تاج گذاري و بر تخت نشستن امام است در عالم معنا، در هر زمان.
 
در زمان پيغمبر ملائکه نازل مي شدند خدمت خود پيغمبر، در زمان أميرالمؤمنين(ع) خدمت أميرالمؤمنين در زمان امام حسن، خدمت امام حسن، همينطور در زمان هر يک از اوليايي که داراي مقام امامت بودند ملائکه خدمت آن امام مي آمدند تا زمان امام زمان و هر شبي از شب هاي ليلة القدر از اول شب تا اذان صبح تمام ملائکه رحمت نازل مي شوند با جبرائيل، با روح، و آن وقت شب، شب روحاني است يک شب را انسان عبادت مي کند از هزار ماه عبادت ثوابش بيشتر است، علت اينکه اين همه در روايات، عجيب رواياتي است. اگر کسي مي خواهد روايات را ببيند تفسير مجمع البيان، تفسير صافي، تفسير برهان، تمام روايات را جمع کرده اند بالاخص تفسير برهان، مي فهمند که چه خبر است.
 
اين همه روايات ترغيب مي کند بر شب قدر، اولياء و صالحين و مخلصين در تمام مدت سال انتظار مي کشيدند براي شب قدر و دعا مي کردند اگر خدايا در امسال موت ما را مقدر کردي، بگذار شب قدر را درک کنيم و بعد بميريم، تشن? شب قدر بودند، چون يک شب عبادت ثواب هزار ماه عبادت، يک الله اکبر گفتن مثل اين است که انسان  در هزار ماه الله اکبر بگويد، يک روزه گرفتن مثل اينکه هزار ماه روزه بگيرد، يک خط آيه قرآن خواندن مثل اينکه هزار ماه آيه قرآن بخواند.
 
پس بنابراين چه مناسب بين آن افرادي که شمشير به کمر مي بستند و در راه خدا جهاد مي کردند هزار ماه يا هزار سال و در اين شب، شخص يک شب قيام مي کند براي خدا، تمام آن معاني درش هست، تعجب نکنيد، اين راهي است که پيغمبر باز کرده است بکم فتح الله اينها همه از برکات پيغمبر است، دريچه را باز کرد نور به عالم افاضه شد، يک بچه مي رود مکتب يک سال درس مي خواند، يک بچه مي رود شش سال مي خواند به اندازه آن يک سال نمي فهمد. أفکار بشر مگر يک قسم است. يک شخص تيزهوش است، سرعت انتقال دارد، حافظه اش قوي است، استعدادش قوي است، يک شخص کند است، يک شخص به يک شب مي رسد، يکي به هزار ماه هم نمي رسد.
 
پس تعجب نکنيد که خداوند يک افاضه اي کرده است براي امّت پيغمبر آخر زمان که در اثر يک شب عبادت آنقدر بهره هاي روحاني و معنوي ببرند که امم سابق در بيش از هزار سال اين را نمي توانستند ببرند. (لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيرٌْ مِّنْ أَلْفِ شهَْرٍ)چرا؟ تفسير مي کند آيه، علت اش را بيان مي کند، (تَنزََّلُ الْمَلَئکَةُ وَ الرُّوحُ )، ملائکه نازل مي شوند تنزل اصل اش چي بوده است؟ تتنزل که مضارع است و اين دلالت مي کند که شب قدر، يک شبي نبوده در زمان پيغمبر تمام شده باشد، رفته باشد در هر سال دائماً اين شب قدر استمرار دارد، نازل مي شوند ملائکه و روح، که موجودي است اعظم از ملائکه و اعظم از جبرائيل، در اين شب، من کل امر، از آن عالم امر نازل مي شوند و از آن عالم با خود پايين مي آورند، من کل  امر، از هر امري از هر ملکوتي.
 
(إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ کُنْ فَيَکُونُ)، امر پروردگار که در آن عالم قالب زده نيست، متعين نيست و مشخّص نيست اين ملائکه، جبرائيل و روح که با آن عالم مجرد سنخيت دارند، نازل مي شوند و از آن امر با خود مي آورند به آسمان دنيا و اينجا قالب مي زنند و مشخص مي کنند و قَدَر مي کنند يعني اندازه اش را مشخص و معين مي کنند و به اين مناسبت مي گويند « ليلة القدر» ، قَدر و قَدَر يک معني دارد، از ماده تقدير است يعني معين کردن و مشخص کردن، در اين شب همه چيز مشخص مي شود.
 
شب قدر؛ شب سلامتي و شب مخفي شدن شياطين در تاريکي
 
(سَلَامٌ هِىَ حَتىَ‏ مَطْلَعِ الْفَجْرِ)، اين شب سلام است، سلام يعني خالي بودن و عاري بودن از هر گزند و ناراحتي و مرض جسمي و روحي و اصلاح و سعه اي که انسان در اين حال پيدا مي کند اين را گويند سلام، سلام عليکم يعني مطمئن باش که از ناحيه من بدي به شما نمي رسد، «سَلَامٌ هِىَ»، اين شب سلام است، يعني بدي نيست در اين شب، جهنم نيست، معصيت نيست، کفر نيست، تاريکي نيست، شياطين نمي توانند سراغ افراد بيايند، چون شب قدرت و عظمت و بروز و ظهور امام است در عالم ملکوت، شياطين همه در بيغوله هاي خود و در تاريکي ها مخفي شده اند.
 
شب، شب نور است از اول غروب که اين شب شروع مي شود، ابتداي شب نور ازآسمان مي آيد و ملائکه نزول مي کنند تا کي ؟ (حَتىَ‏ مَطْلَعِ الْفَجْرِ) تا هنگامي که فجر طالع مي شود، سپيده آسمان را فرا مي گيرد، اين شب، شب قدر است، در روايات داريم که هر شبي که عزيز است روز آن شب هم بدنبال آن شب همان حکم را دارد، روز نيمه شعبان حکم شب نيمه شعبان دارد، روز جمعه، در فضيلت بدنبال شب جمعه است، روز قدر به دنبال شب قدر است، پس بنابراين (سَلَامٌ هِىَ حَتىَ‏ مَطْلَعِ الْفَجْرِ) اين مال شب بود، و کيفيت نزول ملائکه در شب قدر، اما آثار رحمانيّت و رحيميّت، در روز قدر تا هنگام غروب ادامه دارد.
 
جبرائيل نازل شد و به پيغمبر خبر داد که اي پيغمبر بني اميه از اين منبر مي روند بالا، پيغمبر لازال کئيبا حزينا حتي نزلت هذه السورة ، ( إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فىِ لَيْلَةِ الْقَدْرِ*وَ مَا أَدْرَئکَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ)، اي پيغمبر اين دنيا به درد تو چه مي خورد، تو براي اين دنيا آفريده نشده اي اين مقاماتي را که خدا در دنيا به تو داده ، مال لذت راني و سورچراني در دنيا نيست، (أَ فَرَءَيْتَ إِن مَّتَّعْنَاهُمْ سِنِينَ *ثُمَّ جَاءَهُم مَّا کاَنُواْ يُوعَدُونَ * مَا أَغْنىَ‏ عَنهُْم مَّا کاَنُواْ يُمَتَّعُون‏)، تو مال جاي ديگر هستي مال عالم ديگر هستي، علي بن ابيطالب(ع) مال اين عالم نيست، دخترت زهرا(س) مال اين عالم نيست، فرزندان تو مال اين عالم نيستند، مال جاهاي ديگر هستند، ما براي آنها شب قدر قرار داديم.  يعني چه؟
 
آگاه به اسرار عالم ملکوت، ارزشي براي دنيا قائل نيست
 
يعني چشم امام حسن، امام حسين اولاد تو را به آن عالم باز کرديم، وقتي به آن عالم باز شد ديگر نعمت هاي اين عالم در نزد آنها صفر است، مشقات و مصائبي که در اين دنيا مي بينند براي رضاي خدا براي آنها لذت بخش است، آنها دنبال جهاد مي روند نه اينکه جهاد دنبال آنها حرکت مي کند، دنبال انفاق و دستگيري از ضعفاء و ايتام مي روند نه اينکه به واسطه عرض حاجت در مضيقه و مأخوذ به حيا شوند و حاجت کسي را برآورده کنند، نه! آن کسي که چشم اش باز شد به اسرار عالم ملکوت، ديگر براي اين دنيا ارزشي قائل نيست و واقعاً هم مطلب همين طور است.
 
آخر آن کسي که مثلاً فيروز? درجه اعلي نيشابوري که هر قيراط آن مبالغي قيمت دارد و بدست او مي رسد و مي شناسد آيا او را رها مي کند و مي رود در ميدان مهره فروش ها از اين مهره هايي که به گردن بعضي از حيوانات مي بندند، يکي از آنها را به دست ببندد و براي انگشتر بگذارد؟ اگر اينکار را بکند که صحيح نيست، نمي رود سراغ آن، کسي که مزه گوشت خالص و طيّب و طاهر را چشيده اين دنبال مردار و جيفه نمي رود، جيفه مال سگان است، که دسترسي به آن گوشت هاي طيب و طاهر ندارند، و حس شان هم براي درک آن گوشت هاي تازه نيست، خوراک اينها نيست، رياست هاي دنيا، شهوات دنيا، لذت هاي دنيا که  منغمر است در معاصي، اين ها مال افرادي است که بويي از عالم ملکوت و رحمت نبرده اند.
 
اگر دريچه اي از آن عالم به قلب آنها باز شود به هزار هزار برابر از اين معاصي توجه نمي کنند و لذا ببينند خداوند براي پيغمبرش که بهترين موجود است چنين مقدر کرده است، أميرالمؤمنين در نهج البلاغه مي فرمايد: ببين اي انسان با انصاف، خدا براي پيغمبرش چه مقدر کرده است اگر اين ها بد بود خدا براي بهترين موجود، گل سر سبد عالم کائنات و حبيب خود مقدر نمي کرد پس چون اينها را براي او مقدر کرده است بالملازمه بدان براي آن افرادي که دنيا را براي خود گسترش داده و در شهوات و غفلات غوطه ورند آنها در نکبت و تاريکي زندگي مي کنند، اساس زندگاني خوردن و آشاميدن و شکم پرکردن و خوابيدن و خرخر کردن نيست، اين حيات حيات حيوان است.
 
انسان يک حيات ديگر دارد بر اساس شرف و فضيلت، مي خواهد انسان دچار گرفتاري و مصيبت بشود اشکال ندارد، مي خواهد در راه خدا کشته شود اشکال ندارد، بالاخره عالم بايد به خدا بر گردد يا به اين صورت يا به آن صورت. شهادت براي سيدالشهداء عيب نيست، اين فخر است، اصلا خداوند يک مدالي به سينه سيد الشهداء زده است، اين مدال را کسي نمي تواند تحمل کند مگر سيدالشهداء، عالي ترين مدال است که به آن حضرت داد، عالي ترين مدال را به حضرت امام حسن داد، عالي ترين مدال را به حضرت سجاد داد، ديگران نمي توانند تحمل کنند، نمي توانند اين بار را بکشند، اين مي تواند اين بار را بکشد که چشم اش و گوشش و قلب اش بر اسرار عالم غيب اطلاع پيدا کرده و (لِکَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ) بر سرّ هويداي قلب او نشسته است.
 
پيشگويي پيامبر(ص) بر چگونگي شهادت امام حسين(ع)
 
مگر شاهزاده علي اکبر نگفت: اي پدر جان ما چه باک داريم چرا غصه مي خوريد؟ اي پدرجان خواب ديديد اين قوم مي رود و مرگ دنبال اينها مي رود. اَ وَلَسنا علي الحق مگر ما بر حق نيستيم؟ فرمود: چرا، گفت: پس از مرگ چه باک داريم، خيلي روشن، خيلي ساده، در روز عاشورا ببينيد اين جوان چقدر ساده و سريع بدون هيچ گرفتگي و خللي و ناراحتي و شکايتي، امري،نهيي، خيلي آرام آمد.
 
پيغمبر(ص) رفتند در آن اتاق مشغول عبادت اند ام سلمه نقل مي کند: يک مرتبه مي گويد: من پيغمبر را ديگر نديدم، جاي پيغمبر خالي بود، ساعتي گذشت ديدم پيغمبر آمد، در اتاق افتاده به سجده، مشغول گريه است. گريه اي طولاني و عجيب و غريب مي کند، صبر کردم سر از سجده برداشت، ديدم سر و صورت پيغمبر گردآلود است گفتم يا رسول الله کجا بوديد؟ حضرت فرمودند: مشغول عبادت بودم جبرئيل آمد براي من تهنيتي آورد، مبارک بادي گفت، عرض کردم يا رسول الله آن مبارک باد چه بود؟ جبرائيل به من گفت: که اين منصب را خدا به حسين ام مي دهد و مي خواهي برويم خوابگاه او را ببينم.
 
مرا برداشت آورد در خوابگاه حسينم، سرزمين کربلا پياده شديم، تمام آن جريانات را ديدم، ديدم حسين من قطعه  قطعه روي زمين افتاده، جبرئيل مقداري از آن خاک را برداشت و به من داد و گفت اي رسول خدا هر وقت اين خاک تبديل به خون تازه شد، علامت اين است که حسين را کشته اند، اين گرد و خاکي را که بر صورت من مي بيني، گرد و خاک همان زمين است که بر صورت من نشسته است، پيغمبر برگشتند در سجاده خود، مشغول سجده بودند که ام سلمه اين را از حضرت پرسيد،  حضرت آن تربت را به ام سلمه دادند و گفتند: اين را با خود نگه دار، هر وقت ديدي اين تربت تبديل به خون تازه شد بدان که حسين مرا کشته اند.
 
ام سلمه؛ يگانه زني که امام حسين(ع) در حرکت به سوي عراق از او خداحافظي کرد
 
ام سلمه مي گويد: اين تربت را گرفتم و نگاه داشتم و دل من تا زماني که سيد الشهدا(ع) حرکت کردند براي عراق دائما در غليان و اضطراب بود، خبري بود که پيغمبر داده، خبرها داده و همه درست، پيغمبر به من خبر داده، من زني هستم مطيع اوامر پيغمبر و بسياري از اسرار را پيغمبر به من فرمود. سيدالشهداء مي خواست حرکت کند براي عراق، در مدينه آمد خدمت مادرش، ام سلمه، ام سلمه را مادر خطاب مي کرد. ام سلمه از زوجات بزرگوار پيغمبر است محب اهل بيت و أميرالمؤمنين است محب حضرت زهرا است ، سيد الشهداء و امام حسن او را خيلي دوست دارند، او نسبت به اين بچه ها خيلي ملاطفت دارد.
 
سيدالشهداء در مدينه فقط از يگانه زني که خداحافظي کرد از ام سلمه بود. آمدند براي خداحافظي يک مرتبه صداي ناله و شيون ام سلمه بلند شد، اي حسين کجا مي روي، مي خواهم بروم به راه عراق اي حسين اي واي، انگار آن وعده اي که پيغمبر به من داده {محقق شده است} ! حضرت فرمودند: بله. خداوند براي من مَصرعي قرار داده و من بايد بشتابم و خود را به آن مصرع برسانم و خدا تو را جزاي خير بدهد، صبر کن بر اين مصيبت.
 
آقا حرکت کردند براي مکه و چند ماهي اقامت کردند و حرکت کردند براي کربلا، خبر به ام سلمه رسيد که آقا حرکت کردند براي کربلا، ام سلمه مي گويد: اين شب هايي که آقا در مکه بودند دل من يک قدري آرام بود مي دانستم شهادت در مکه واقع نمي شود، اما همين که شنيدم حرکت کرد امام از مکه به کربلا ديگر نه شب خواب داشتم و نه روز، دائماً مي رفتم و اين تربت را که در شيشه اي گذاشته بودم مي ديدم و هر وقت مي ديدم به همان صورت تربت است مي گفتم: الحمدلله تا به حال سرور ما، امام ما زنده است، و کشته نشده است ، ولي يک وقت رفتم و ديدم تبديل به خون تازه شده ، صداي شيون ام سلمه بلند شد، همسايه ها صداي شيون او را به اين اندازه نشنيده بودند، آمدند، اي زن رسول خدا چه اتفاقي افتاده؟ چه مصيبتي واقع شده ؟ خدا چشمان تو را گريان نبيند، دست زنها را گرفت آورد در ميان آن اتاق گفت: ببينيد اين همان خبري است که پيغمبر به من داده است به خدا قسم ذريه پيغمبر را کشتند. و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون.


 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 
بخش های سایت
 
http://s5.picofile.com/file/8136790076/shohada.gif
http://s5.picofile.com/file/8136790076/shohada.gif


پیوندها
http://haftcheshme.com/aFiles/gallery/emam3.jpg
http://haftcheshme.com/aFiles/gallery/leader.jpg

http://haftcheshme.com/aFiles/gallery/jahanbin.jpg
http://haftcheshme.com/aFiles/gallery/dana.jpg